اوضاع خیلی بدی شده است
چند روز پیش بجای قرصهای که مثلا برای ترک میخورم ظاهرا قرص اکس به من انداختند
اوضاع بدی بود مادرم منزل نبود تمام شیشه ها رو خرد کردم و خیلی کارهای وحشتناک دیگه
مادرم وقتی اومد با وضعیت بدی مواجه شد و خیلی ناراحت و ترسیده بود
به یک کمپ زنگ زد و چهار نفر اومدند و دست و پاهای منو بستند و بردند
تازه مادرم مجبور شده دویست هزار تومان برای اقامت در کمپ به اونها پر داخت کنه
نمی دونم این وضع تا کی ادامه داره این همه آدم میمیرند چرا ما ها نمی میریم تا همه از شر
ما خلاص شوند این چه توانی است که مادرم باید پس بده
نمی دونم . نمی دونم . نمی دونم
اوایل فکر میکردم چقدر اعتیاد خنده داره
مگه میشه کسی نتونه چیزی که براش مضر ترک کنه
شما چی فکر میکنید؟؟؟؟